|▓|وب تفریحی لول سرا|▒|




   |▓|وب تفریحی لول سرا|▒|


   اگه تونستی نخند
موضوعات مطالب
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 575
بازدید کل : 64131
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1


Top Blog
وبلاگ برتر در تاپ بلاگر

طراح قالب

Template By: LoxBlog.Com

درباره وبلاگ

یه آدم خسته ی تنها:اگه از مطالب خوشتون اومد کپی آزاده چون خودمم کپی میکنم.| دوستان مایل به ت بادل لینک از سیستم تبادل لینک میتونن استفاده کنن اگر نشد نظر بدید لینک کنم.| تو ماه را بیشتر از همه دوست می‌داشتی و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می‌آورد می‌خواهم فراموشت كنم اما این ماه با هیچ دستمالی از پنجره‌ها پاك نمی‌شود...... ممنون از وقتی که گذاشتید.
لينك دوستان
آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» ◄زبان تبر

هیزم شکن تنومند اما بدخلقی در نزدیکی دهکده شیوانا زندگی می کرد. هیزم شکن بسیار قوی بود و می توانست در کمتر از یک هفته یکصد تنه تراشیده درخت قطور را تهیه و تحویل دهد اما چون زبان تلخ و تندی داشت با اهالی شهرهای دور قرار داد می بست و برای مردم دهکده خودش کاری نمی کرد.
برای ساختن پلی روی رودخانه نیاز به تعداد زیادی تنه درخت و الوار بود و چون فصل باران و سیلاب هم نزدیک بود، اهالی دهکده مجبور بودند به سرعت کار کنند و در کمتر از دو هفته پل را بسازند. به همین خاطر لازم بود کسی نزد هیزم شکن برود و از او بخواهد که کارهای جاری خودش را متوقف کند و برای پل دهکده تنه درخت آماده کند.
چند نفر از اهالی نزد او رفتند اما جواب منفی گرفتند. برای همین اهالی دهکده، نزد شیوانا آمدند و از او خواستند به شکلی با مرد هیزم شکن سرصحبت را باز کند و او را راضی کند تا برای پل دهکده تنه درخت آماده کند.
شیوانا صبح روز بعد اول وقت لباس کارگری پوشید. تبری تیز را روی شانه گذاشت و به سمت کلبه هیزم شکن رفت. مردم از دور نگاه می کردند و می دیدند که شیوانا همپای هیزم شکن تا ظهر تبر زد و درخت اره کرد و سرانجام موقع ناهار با او سر گفتگو را باز کرد و در خصوص نیاز اهالی به پل و باران شدیدی که در راه است برای او صحبت کرد. بعد از صرف ناهار هیزم شکن با شادی و خوشحالی درخواست شیوانا را پذیرفت و گفت از همین بعد از ظهر کار را شروع می کند. شیوانا هم کنار او ایستاد و تا غروب درخت قطع کرد.
شب که شیوانا به مدرسه برگشت اهالی دهکده را دید که با حیرت به او نگاه می کنند و دلیل موافقیت هیزم شکن یکدنده و لجباز را از او می پرسند. شیوانا با لبخند اشاره ای به تبر کرد و گفت: «این هیزم شکن قلبی به صافی آسمان دارد. منتهی مشکلی که دارد این است که فقط زبان تبر را می فهمد. بنابراین اگر می خواهید از این به بعد با هیزم شکن هم کلام شوید چند ساعتی با او تبر بزنید. در واقع هر کسی زبان ابزار شغل خودش را بهتر از بقیه می فهمد و شما هر وقت خواستید با کسی دوست شوید و رابطه صمیمانه برقرار کنید باید از طریق زبان ابزار شغل و مهارت او با او هم کلام شوید.»


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



نويسنده : آر اس | تاريخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عناوين آخرين مطالب